قرار بود زودتر از اینا برگردم به وبلاگ نویسی .
مثلا قرار بود 17 خرداد وبلاگ جدید تاسیس کنم ولی حالا اومدم سراغ این لینک قدیمی ام و بی هوا شروع کردم به نوشتن .
بی هوا.
داشتم توو سیستم عکسای بهار 96 رو نگاه میکردم تا ویوا ویدئوش کنم بذارم اینستا دیدم هیچ کار مهمی توو این سه ماه لعنتی انجام ندادم و حسم شد حس نارضایتی .
البته همینجورم که عکسا رو نگاه میکردم پس زمینه ی فکریم یه حس نرضایتی گنده داشتم ( اونم انکه پسرخالم یک سال از من کوچیکتره بعد این دفترچه استخدامی ها رو گرفته بود برای بررسی اون وقت من خودمو هیچی نمبینم حس میکنم 14سالمه !!!! و نیازیبه کار نیست البته گله مندم از توقع خانواده که ازم توقع 21ساله ها رو ندارم
من الان انگار همون14 سالمه و نوجوونمو فقط درس مهمه !!!!!)
چقدر غر زدم
چقدر حس نارضایتی دارم
چقدر بد که برگشتم ب وبلاگ نویسی این شکلی شد !!!!!!!!!!!!!!!!